ترانه ها: بابک جهانبخش.اکسیژن.فقط به عشق تو


فقط به عشق تو
به عشق اون چشمات
به عشق دیدنت
شنیدن صدات

تموم راهو با علاقه اومدم
قول میدم تا ابد تورو از دست ندم

فقط به عشق تو از خواب بیدار میشم
حس میکنم تورو بی اختیار پیشم
فقط به عشق تو دنیارو دوست دارم
حتی یه لحظه هم تنهات نمیذارم



***

فقط به عشق تو پر از محبتم
وقتی که پیشمی آروم و راحتم
ببین چقد برام همیشگی شدی
تنها امید من تو زندگی شدی

فقط به عشق تو از خواب بیدار میشم
حس میکنم تورو بی اختیار پیشم
فقط به عشق تو دنیارو دوست دارم
حتی یه لحظه هم تنهات نمیذارم



ترانه ها: محسن چاوشی.پرچم سفید.پرچم سفید



زیر پرچـم سه رنگ ، واسه پرچــم سفید

مادرم دعــا می کرد ، پدرم می جنگید


قلبمون اون روزا این همه ترک نداشت

دلمون شور می زد ، دستامون نمک نداشت


حالمون اون روزا ، اگه رو به را نبود

عوضش امیدمون ، کسی جز خدا نبود


روزای در به دری ، شبای بمبارون

دنبال نفت بدو ، تو صف غذا بمون


دست خالی زیر ، گوله بارون بودیم

خسته بودیم اما ، مرد میدون بودیم


رفقای مدرسه ، هنوزم یادم میان

کاش می دونستم الان ، همکلاسیام کجان


خنده های خواهرم ، لاله بودو پژمرد

اشکای برادرم ، سیل شد دنیارو برد


سیل خون جاری بود ، از عطش تا کارون

خیلیا خاک شدن ، زیر سقف خونه شون


حاج خانم بهم میگه ، به دلم افتاده

پســر مظلومم ، پشت در واستاده


هنــوزم بعضی شبا ، موج بمبه تو سرم

هنــوزم خواب می بینم ، خونه ریخته رو سرم


هشت سال زندگیم ، با همین دردا گذشت

هشت سال آزگار ، سخت بود اما گذشت


واسه پرچ سه رنگ ، زیر پرچم سفید

من هنوز معتقدم ، باز باید جنگید

فریدن مشیری: تا كی تمنایت كنم


عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم
اکنون که پیدا کرده ام بنشین تماشایت کنم


الماس اشك شوق را تاجی به گیسویت نهم
گل های باغ شعر را زیب سرا پایت كنم


بنشین كه من با هر نظر با چشم دل با چشم سر
هر لحظه خود را مست تر از روی زیبایت كنم


بنشینم و بنشانمت آنسان كه خواهم خوانمت
وین جان بر لب مانده را مهمان لبهایت كنم


بوسم تو را با هر نفس ای بخت دور از دسترس
ور بانگ برداری كه بس غمگین تماشایت كنم


تا كهكشان تا بی نشان بازو به بازویت دهم
با همزمانی همدلی جان را هم آوایت كنم


ای عطر و نور توامان یك دم اكر یابم امان
در شعری از رنگین كمان بانوی رویایت كنم


بانوی رویاهای من ، خورشید دنیاهای من
امید فرداهای من ، تا كی تمنایت كنم ؟!

وحشی بافقی: رمیدیم


akairan

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

امیــــد ز هـــر کس که بریدیم ، بریدیم


دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشـــهٔ بامی که پریــــدیم ، پریــدیم


رم دادن صیــد خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم


کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است

انگــــار که دیدیم ندیدیم، ندیدیــم


سد باغ بهار است و صلای گل و گلشن

گر میــــوهٔ یک بــــاغ نچیدیم ، نچیدیــم


ســــرتا به قدم تیـــغ دعاییم و تو غافل

هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم


وحـشی سبب دوری و این قسم سخنها

آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم



قیصر امین پور: با این همه


اما

    با این همه
تقصیر من نبود
                  که با این همه...
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم

اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود
               که من
                        بد شدم!